پارت بیست و هشتم

زمان ارسال : ۱۰۶۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

شوکه شده نگاهشون کردم. احساس می‌کردم شونه‌هام و کمرم خم شده. خیلی وقت نبود که می‌شناختمش ولی برام از هر آشنایی، آشناتر بود. باورم نمی‌شد دیگه نمی‌تونم صداش رو بشنوم، اون چشم‌های زاغ و مبهمش رو ببینم! باورم نمی‌شد به این زودی رفته. خیلی زود بود. مگه چ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.