پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت چهل و ششم :
با وجود حال بدش زورکی خندید و سعی کرد به من بفهمونه تابلو رفتار نکنم و همه چیو بهم نریزم :
_ از اینم خوشت نیومد؟
تحمل این حالشو نداشتم و با دست آزادم بغلش کردم و سرشو به سینه ام تکیه دادم و تو دلم گفتم :
_ چیکار کردی نیاز چیکار ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
s
۱۷ ساله 30خب خداروشکر که نیاز به نویان گفت😃