توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل :
خیزران روی زانوها نشست و با سر انگشتان آهسته گونهی دخترک را لمس کرد. داغی پوست دخترک دل انگشتان را سوزاند و لب گزید. آسیمهسر از جا برخاست و خودش را با قدمهای تند به اتاق دیگر رساند.
- شاپور... آقاشاپور... بیا ببین این دختر چش شده؟
شاپور پلکهایش را چند بار باز و بسته کرد و با دست مالاند. نگاهی گیج و خوابآلود به درگاه انداخت و با صدایی خشدار لب زد:
- چی شده؟ چه خبره؟
- سود
مطالعهی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۱۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مهدیه
41شاپور چه این کارو میکرد چه نمیکرد فرقی نداشت چون سوده بیچاره بعد از یک عمر کلفتی اگه شاپور طلاقشم بده چه فرقی براش داره .
۳ سال پیشآریل
31آخیش خیزران رفتار بدی نکرد ولی قطعا شاپور به سوده علاقمند میشه ابن که بنظرم شکی درش نیست شایدم خیزران وقتی ببینه اینو ترک کنه شاپورو فقط یه حدسه بگذریم . .. می بریم و میدوزیماا
۳ سال پیشنفسم
60مرسی نگاری مثل همیشه بی نظیر..بی صبرانه منتظر پارت بعدیم..گمان میکنم ک شمیم ی ارتباطی با پدربزرگ جهان داره
۳ سال پیشآرام
90خیلی گناه دارن همشون🥺دلم واسه اردشیر تنگ شد
۳ سال پیششکوفه
141یه حسی بهم میگه پدربزرگ کمند پسر سوده و شاپور هستش
۳ سال پیشزینب
۲۰ ساله 152حس ششم میگه اول آخرش شاپورعاشق سوده میشه ازش بچه دارم میشه امامعلوم نیست اسدکیه وقتی داستان رومی فهمه حالش بدمیشه
۳ سال پیشدخترای من
۳۶ ساله 130الهی بچه سوده ترسیده بمیرم براش 🥺 این وسط تقصیر کار مادر و پدر شاپور هستن خداکنه ب خیزران بگه دست ب سوده نزده و خیال خیزران و راحت کنه اگه بگه خیزران میفهمه شاپور دوسش داره و نسبت ب سوده حسادت نمیکه
۳ سال پیشاسرا
70منتظرم ببینم بلاخره کدوم یک ازآدمهای داستان
۳ سال پیشمهرو
۲۴ ساله 141خیزران.جیران.اردشیر.شاپور.سوده.هیچ کدوم گناهی ندارن همشون قربانی تقدیر و جهل و ناآگاهی شدن هنوزم این چیزارو میبینیم اما کم ترشده خون بس. نرسیدن دوتا عاشق ب خاطر ی دشمنی قدیمی ب امید روزی ک شاهدش نباشی
۳ سال پیشصبا
170الان نمیدونم واسه خیزران ناراحت باشم یا بگم چکار خواهر بیچارهت داری
۳ سال پیش
.....
۱۵ ساله 10نمیدونم رمانات چی داره اصن خیلی خوبن همه ی رماناتو خوندم فقط در حصار گذشته خیلی همه به بدبختی رسیده بودن😂