توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و هفتم :
شماره ناآشنا بود و مردد تماس را وصل کرد:
- بله؟
صدای شاد و دخترانهای در گوشش پیچید:
- الو... سلام. خانوم شمیم اشراقی، درسته؟
- اوم... بله. خودم هستم بفرمایید.
- وای الهی شکر... چقدر خوشحالم بالاخره تونستم باهاتون حرف بزنم. شانسی زنگ زدم دیدم دیگه خط خاموش نیست! البته بازم فکر نمیکردم جواب بدین.
شمیم ابروهایش در هم گره خورد و گنگ پرسید:
- ببخشید... شما؟
- من کمند..
مطالعهی این پارت حدودا ۱۰ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۲۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مهدیه
41افسون نبود اما افسانه بود که عاشق نریمان بود ولی نریمان خواهر افسانه، آهو رو میخواست
۳ سال پیشمارال
90برعکس گفتیااا.آهو خواهر افسانه داداش جیران نریمان رو میخواست اما نریمان عاشق افسانه بود.
۳ سال پیش>>>
30یعنی اگه افسون همون افسانه باشه که حتما شده زن نریمان، یعنی اقاجون همون نریمانه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! .....اوایل داستان اقاجون به قاب عکس همسرش گف باید اینکارو انجام بدم امیدوارم ببخشیم. ربطشو نمیفهمم.
۳ سال پیشفرزانه
20نریمان افسانه رو میخواست اهو هم خواهرش بود که اونم نریمان میخواست که شوهرش دادن
۳ سال پیشاریل
40من مطمئنم یا شمیم این داستانو از جایی شنیده مثلا مادر بزرگش از خودش تعریف کرده یا مربوط به آقا بزرگه و سر قبری که میرن مربوط به هر دو واو عاشق داستانشممممممم
۳ سال پیشمهرو
۲۴ ساله 80ای داد خیزران و جیران بیچاره گناهشان چیه آخه فقط خدا ب داد دل خیزران برسه آفرین هم میگم ب جسارت جیران 😔😟😟
۳ سال پیشالناز
71فکر کنم پدر بزرگ همون اردشیره
۳ سال پیشدخترای من
۳۶ ساله 60وای چ جالب داره میشه کاشکی هر روز پارت داشت فکر میکنم آقا بزرگ یکی از شخصیت های کتابه که از خوندن کتاب ناراحت میشه 🤔🤔 نگار جون مثل همیشه عالی بود 👌پایدار باشی 🙏🥰
۳ سال پیشسیتا
۲۰ ساله 40بچه ها افسون کی بود من یادم نمیاد حسش نیست برم از اول بخونم ولی یکی تو داستان ادشیر و جیران بود
۳ سال پیشدنیا
۱۳ ساله 30نمی دونم ولی شاید زن پدر بزرگ جهان باشه
۳ سال پیشآرام
70دلم واسه خیزران و جیران میسوزه🥺
۳ سال پیشالی
80عالی بود خواهش میکنم زود ب زود پارت بزارین🥲
۳ سال پیش
حنانه
00خیلی قشنگه