پارت صد و نود و یکم :

نفسم رو با صدای بلندی بیرون فرستادم و کلافه مشغول شستن ظرف‌ها شدم.


صدای بگو مگو و صحبت‌هاش با رضا می‌اومد که در تلاش بود وادارش کنه شعر بخونه، اما من دیدی بهشون نداشتم و فقط بلند بلند آه می‌کشیدم.


باورم نمیشه اولین روز ز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.