پارت سی و چهارم :

آهو خشمگین و اخم‌آلود میان چارچوب در ایستاده و دست بر کمر زده بود. نگاه تند و تیزش را به جیران دوخت و تشر زد:
- خوبه... باریکلا... خوب نشستی گل میگی، گل می‌شنوی صدای هِر و کِرت هم خونه رو برداشته! هیچ خیالت هم نیست با گندی که بالا آوردی خواهرت رو بدبخت کردی.
نگاه جیران مات و نگران به آهو بود و او چشم ریز کرد، ادامه داد:
- خبرداری شاپور می‌خواد بره ده بالایی پی خون‌بس؟ خون‌بس رو می

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۳۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • N

    10

    اره واقعا خیلی گناه دارن 😔راستی همونجا که کمند میره تو اتاق و کتاب و برمیداره شروع میکنه به خواندن الان چند پارت میگذره 🤨خیلی وقته فقط همینجاییم 😃🤷🏻 ♀️

    ۳ سال پیش
  • مهدیه

    73

    عجب شیر تو شیری شد ببین جیران چه مصیبتی درست کردا یکی کشته شد، بچه سقت شد، یکی میخواد خون بس بگیره، یکی میخواد طلاق بده، هنود نریمان نیومده خدا رحم کنه

    ۳ سال پیش
  • دخترای من

    ۳۶ ساله 81

    همه چی قاطی شد ولی بیچاره خیزران ولی فک نکنم شاپور این کارو کنه آهو هم ی کوچولو حقش بودا

    ۳ سال پیش
  • Sa_r_a

    120

    کاش اون خون بس رو ببخشه به یه پسر دیگه واقعا دلم نمیاد خیزران هوو دار شه .شوهرش خیلی دوسش داره فک نکنم خون بسِ رو بگیره واسه خودش 💔

    ۳ سال پیش
  • ---

    110

    این ایده ی دو تا داستان متفاوت تو یه رمانم جالبه ها، تا حالا بش برنخورده بودم، حوصله ادم سر نمیره جفت داستاناهم داستان خوبی دارن.

    ۳ سال پیش
  • مهرو

    ۲۴ ساله 170

    عب اوضاع بدی شده همه چی بهم ریخته خیزران بیچاره ک قراره هوو بیاره سرش جیران آخ مگ گناه اینا چی بود این وسط یکی عاشق شد میخواست بهش برسه خیزران ک داغ بچه رو دلش هوو هم بیاد دیگ هیچی ...😔😔😔

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.