پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۱۰۷۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

چند تا قطره خون روی لباش ریخت.

و چند تا بین چشای نیمه بازش.

چونش و کمی فشردم تا دهنش و باز کنه.

کلافه و مضطرب نالیدم:

_زود باش!

اما هنوز چشماش بسته بود.

کلافه چاقو رو برداشتم و دوباره رو دستم قرارش دادم.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.