عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار
پارت پنجاه و هشتم
زمان ارسال : ۸۸۹ روز پیش
اخمام رو تو هم کشیدم و با حرص تند تند از در بیرون رفتم که دیدم مامان و علی یکم اون ورتر وایسادن و من شبیه پنگوئن با اون پاشنه بلندا دارم تند تند راه میرم.
دستپاچه شدم و یهو خواستم یه پله جلوی در رو پایین بیام که پام سر خورد و با نشیمنگاه محترم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زینب
۲۲ ساله 00واقعا دریا حرف نداره عالیه