شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت نهم
زمان ارسال : ۱۰۸۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
درحالی که رو تختی صورتی و ساده را روی تخت فلزی و کوچکم پهن میکردم به موزیک آرامی که از گوشی ام پخش میشد گوش میسپرتم.
حنا به شرکتش رفته و من همچنان سعی بر جا به جایی این خانه فکستنی داشتم.
همه چیز تقریبا آماده بود.
هویتم آماده بود.
خانه ام آماده بود.
پیراهن مهمانی آماده بود.
من...
من آماده نبودم.
هنوز نه.و شاید هرگز آماده نمیشدم.اما گاهی باید فقط حرکت کرد.
حتی
نرگس
60فک کنم این کاوه همون کسیه که ایسو میخواد ازش انتقام بگیره