عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار
پارت پنجاه
زمان ارسال : ۸۹۷ روز پیش
دیگه با روشنک منفجر شدیم، روی زمین افتاده بودیم و می خندیدیم... دریا نگاهش که به ما افتاد دهن کجی کرد.
- هر هر هر! شماهم کسی نمی تونه بگه پخ افتادین زمین دارین هر هر کر کر می کنین.
با این حرفش خندمون شدید تر شد که صدای باباش، عمو کیوان، ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یاسمن
10وای خدای رمانش عالیه هم جلد اولش ک رفتن امازون همجلد دومش عالیه