پارت پنجاه و یکم

زمان ارسال : ۸۸۰ روز پیش

در حال بارگذاری پارت هستیم. مشاهده پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

813
425,122 تعداد بازدید
1,672 تعداد نظر
79 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Rabiya

    1615

    واییی سر این پارت خیلی احساساتی شدم🥺🥺ولی نمی دونم چرا حس می کنم دریا و علی تهش یه اتفاقی میوفته از هم جدا می شن☹

    ۲ سال پیش
  • ---

    263

    نه بابا تریپ داستانش اصلا سبکش جدی نیست، همه به هم میرسن باعو

    ۲ سال پیش
  • Rabiya

    100

    امیدوارم🥺

    ۲ سال پیش
  • مریم

    ۱۴ ساله 251

    اره منم همین حس رو دارم احساس میکنم از هم جدا میشن بعد علی چون دیگه عاشق دریا شده دوباره برمیگرده پیش دریا🥺

    ۲ سال پیش
  • دریا

    80

    امکان هرچیزی هس رمان های خانم آبدار بیش از حد غیر قابل پیش بینی ان همینش خاصش

    ۲ سال پیش
  • Azadeh

    01

    با توجه به خلاصه داستان منم درباره دریا و علی باهات موافقم مریم جون، مرسی از آمنه جون ،بابت رمان خوبت و اینکه هر روز پارت میذاری عالیه💖💖💖

    ۲ سال پیش
  • Mahta

    00

    اول من باید بمیرم بعد اونا جدا شن :)))

    ۲ سال پیش
  • یاسمن

    00

    ن بابا کجا از هم جدا بشن خدا نکنه

    ۲ سال پیش
  • Zahra

    03

    هانای جوگیر😐

    ۲ سال پیش
  • A.mordad

    60

    مقنعه اش رو درست نکرده و خانوم آبدار شما یکی از آرزو های من که خواندن داستان کامل بود رو برآورده کردین ازتون خیلی سپاس گذارم و رمان بسی جالبیست

    ۲ سال پیش
  • یاشیل

    80

    چرا حس میکنم یجا سوتی داده پخش شده😂

    ۲ سال پیش
  • ..

    ۰۰ ساله 30

    دقیقا همین حس رو دارم :/

    ۲ سال پیش
  • ...

    270

    یا ب مانتوش چیزی چسبیده یا یادش رفته مقنش رو دوباره درس کنه خلاصه قهوه ای هم رنگ خداس این حس رو دارم😐

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    20

    😂😂😂👍

    ۲ سال پیش
  • ?•-•فندق کوشولو

    91

    احساس میکنم که علی و دریا قدر همو نمیدونن و از هم جدا میشند ولی بازم بر می گردن بهم&....;-&....;(یعنی با نظر گرگ دختر موافقم) یک لحظه وقتی علی و دریا همو بغل گرفتن احساساتی شدم🥲🤌🏻💕

    ۲ سال پیش
  • نمره صفر

    ۳ ساله 21

    مجطجسنستستطسق!

    ۲ سال پیش
  • ❤گرگ دختر ❤

    190

    بشدت احساس میکنم هانا قراره یه رنگی فراتراز قهوه ای بشه 😂😂😁

    ۲ سال پیش
  • ❤گرگ دختر ❤

    121

    چرا من یه حسی بهم میگه دریا و علی ازهم جدا میشن و بعدش دوباره بهم میرسن 😕واقعا حس بدیه امیدوارم زد حال بخورم تو این مورد 😂😊😊😊

    ۲ سال پیش
  • ❤گرگ دختر ❤

    110

    اول اینکه دریا من ازدست تو اخر سربه بیابون میزارم 😂😂بابا ارومتر تروقران دوم اینکه گمونم هانا یه گندی زده ک اینجوری نگاش میکنن حالا چی بماند 😂😂😂😂😁

    ۲ سال پیش
  • //

    211

    همه فک کنم اولش یکم معروف میشن همینقدر بیجنبن. بعدش ته دلشون میخوان سر به تن طرفدارا نباشه بذارن زندگیشو بکنه.

    ۲ سال پیش
  • الی

    200

    دوستان نفوس بد نزنین انشالله ب فضل خدا جدا نمیشن (امیدواری بدین😂)

    ۲ سال پیش
  • دریا

    200

    کوفتت بشه دریا این علی بد چیزیه از علی بیشتر از یزدان خوشم میاد پارت گذاری رمان هم عالیه

    ۲ سال پیش
  • غزل

    273

    چرا من حس میکنم هانا قراره عن شه🙄

    ۲ سال پیش
  • این ق

    ۱ ساله 200

    این قسمت از رمان بسی احساسی بود

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید