پارت صد و هفتاد و ششم :


با اینکه رفته بود اما سری به نشونه‌ی تایید تکون دادم و بعد از پوشیدن یه مانتو و شلوار طوسی رنگ و یه مقنعه برای راحتی خودم، کش چادرم رو روی سرم تنظیم کردم و بیرون زدم.

به همراه رضا جلوی در وایستاده بود و کمک می‌کرد تا کفشش رو بپوشه. من ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.