پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۱۰۹۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

یخ زده نگاهشون میکردم.

مات و مبهوت مونده بودم.

با قلبی ک تو دهنم میزد زمزمه کردم:

_یعنی اون پیرزن که همتون و نفرین کرد...

مادرخونده آرون میشه خاله من؟ آرون پسر خالمه؟

آیدن ریلکس پاش و رو پاش انداخت:

_اووم...م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.