شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۱۰۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
با همان لبخند دندان نما ادامه داد:
_یعنی شمشیر!
همان طور که عینک دودی ام را از روی چشمانم برمیداشتم گفتم:
_خوبه،زیاد ازم سوال نپرس انزو.
در سکوت خیره از آینه نگاهم کرد.
بیخیال از شیشه های دودی به منظره اطرافم زل زدم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
marziyrh
00عالیه تا اینجا