پارت هجده :

بوی کباب، نان سنگک داغ و تازه و عطر ریحان در فضا پیچیده بود. جهانیار روی صندلی فرفورژه‌ی مغازه لمیده و به دور از هیاهوی اطراف، آرنجش را لبه‌ی میز گذاشته و خیره به شیشه‌ی میز گرد مقابلش بود. سوئیچ را در دست می‌فشرد و گاهی تقه‌ای به میز می‌زد. اخم‌های ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.