پارت نود و سوم

زمان ارسال : ۹۰۲ روز پیش

سوار ماشینی که دنبالمان آمد شدم و همراه باقی افراد از آن‌جا رفتیم.

***

«ایوان»

با صدای زنگ گوشی، دست دراز کردم و آن را از روی میز برداشتم.
آدم وقت نشناسی بود.
نگاهی به صفحه انداختم...
شماره‌اش ناشناس بود اما نامش را برایم نمایش می‌داد.
آنابت!
پوزخندی زدم و کمی منتظرش گذاشتم.
خیره به دیوار رو به رو گوشی را بین دو انگشتم گرفتم و چرخاندم.
صد

727
380,023 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Taniya

    ۱۶ ساله 110

    الان این پارت بود💔اصلا این پارت حساب نمیشد😐من عاشق این رمانوشخصیت ایوانم و مطمئنا بقیه هم این رمان براشون جذابیت زیادی داره پس خدایی حق نیس ۱ روز کاملو تو خماری بمونیم ک بعدش چنتا خط نصیبمون بشع😐💔

    ۲ سال پیش
  • ترکان

    91

    گل گلیه من یکم باید قدردان باشیم تا، همین که میتونیم قبل از انتشار(که معلوم نیست پولی بشه یا نه؟) بخونیم اونم قلم امنه جون رو! و اینکه هر ورز پارت میزارن باید خدارو شکر کنیم

    ۲ سال پیش
  • Taniya

    31

    عجیب الان ک فکر میکنم میبینم حق باتوعه😂✌🏼❤

    ۲ سال پیش
  • سونیا

    133

    امیدوارم دخترمو اذیت نکنه ایوان:( ستاد حمایت از دخترم:)😂

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید