پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۹۱۲ روز پیش

با صدای دریا به خودم اومدم و دیدم که صورتم خیسه! من به خودم قول داده بودم که گریه نکنم، نباید اینطوری می شد. دستی روی شونه ام نشست.

- می دونم سخته هانا، ولی تورو خوب می شناسم، می دونم به این آسونیا نمی بازی... گریه نکن خواهر خوشکلم!

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید