عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار
پارت نوزده
زمان ارسال : ۹۲۹ روز پیش
چشمام باز و تا آخرین حد گرد شدن... با خنده بلندش احساس بدی بهم دست داد، مسخره ام می کرد... لعنت بهت هانا!
هنوز تو همون حالت بود و سرش کنار گوشم بود که دستم رو روی سینه اش گذاشتم و محکم هلش دادم و همون لحظه کمربند از دستش در رفت و قسمت فلزی اش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Dayana
50این قسمت: یزدان منت میکشد