از خود رانده به قلم سنا فرخی
پارت پانزده
زمان ارسال : ۱۱۱۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
در اتاقش را باز کرد و نگاه به رکسانا دوخت که با چشمان اشک آلودش، به سقف خیره شده. رنگ رخسار همه چیز را آشکار میکرد و حال بدش را زار میزد؛ اما مزخرف ترین سوال جهان را پرسید:
- خوبی؟
روی لبان خشکیده رکسانا پوزخندی بیجان نشست. هنوز هم بو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Echa
00درسته شاید قصد شادی کمک به رکسانا باشه ولی عجیب ازش خوشم نمیاد