توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهارده
زمان ارسال : ۱۱۱۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
آفتاب ظهر، گرم و سوزان میتابید و صدای بازی و شیطنت بچهها در فضای خانه پیچیده بود. بوی کلهجوش و نان گرم به مشام میرسید و خیزران آرام آرام سفره را آماده میکرد و منتظر رسیدن شاپور بود.
شکمش کمی بالا آمده و برجستگی اندک آن از زیر پیراهن گلدا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
00خیلی عالیه، تشکر ویژه از نویسنده، لطفاً زود زود پارت بزارید،