توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سیزده
زمان ارسال : ۱۱۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
کمند دلش هزار تکه میشد برای دیدن غم جهانیار... جهانیار فقط برای او برادر نبود، حسی که به او داشت فراتر از یک برادر بود. فقط چهار سال از عمرش میگذشت که واژهی پدر برایش تنها خلاصه شد در یک کلمه و نامی روی سنگ سرد مزارش! از آن سن به بعد، جهانیار را ح ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یگانه
00واییییی خیلی هیجان انگیز شده