پارت دوازده

زمان ارسال : ۱۱۲۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

صدای باز شدن در و ورود ماشین جهانیار به حیاط به گوش رسید. کمند با نیم‌نگاهی به پنجره گفت:

- خوبه که خودت میگی فکر و ذکر جهان ما بودیم، که زندگیش رو برای ما گذاشته، حالا که دلش رفته برای یه دختر، حقش نیست سنگ جلو پاش بندازی مامان. برو خواستگاری ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.