پارت یازده :

 کل مسیر را دوییدم. نمی‌دانستم کجا هستم و فقط می‌رفتم. جاده رو به تاریکی می‌رفت و رفت و آمد ماشین‌ها کمتر شده بود. روی پل ایستاده بودم. به میله‌ها تکیه دادم و به آبی مطلق زیر پایم خیره شدم. با شدت به صخره‌ها می‌کوبید و می‌خواست خودش را بالا بکشد.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.