پارت هفتم :

با احساس خارش بینی ام، دستی به آن کشیدم و پلک گشودم. با دیدن تبسم، که درست بالای سرم جا خوش کرده بود، احساس دلتنگی بی امان دلم را چنگ زد. با شوق از جایم پریدم در آغوش خواهرانه اش.


حرکتم آنقدر ناگهانی بود که کم مانده بود تعادلش را از دست بدهد و هردو با هم از تخت پرت شویم

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۸۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ...

    50

    لطفاََ عکس شخصیت بندازین🙏💕

    ۳ سال پیش
  • مریم

    20

    خیلی خوب بود من تازه دارم رمان شومینه رو میخونم رمان شومینه خیلی رمان خوبی هست مرسی ازتون🥰

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.