پارت هشتم

زمان ارسال : ۹۴۰ روز پیش

سه تایی زود نشستیم و نگاهمون رو به موزائیکای پایین دوختیم. یه لحظه سرم رو بالا آوردم و دیدم دریا زیر زیرکی به پلیسه نگاه می کنه. چون رو به روم بود، پام رو دراز کردم و یکی محکم به پاش کوبیدم که اخمی کرد.

بعد اخمش یه اشاره ای بهم کرد و خم شد، جور ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید