عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار
پارت هفتم
زمان ارسال : ۱۱۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
نگاهی به ساعت انداختم؛ یک ظهر بود، حتما هی بیدار نشدم تا مامانم خودش دست به کار شده و اومده جارو زده.
اول از هر چیزی وارد حموم شدم و یک حموم مشتی کردم تا حالم جا بیاد. از حموم که بیرون اومدم، فهمیدم که بابام برگشته و مامان داره غذا می کشه. منم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مدی
۱۷ ساله 180علی اومد عه علیههههه👯 ♂️