پارت دوم

زمان ارسال : ۱۱۳۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

«گاهی یک حرف، یک جمله، یک لبخند، یک صدا، یک نگاه زندگی‌‌ات را دگرگون می‌کند!» 

اجازه‌ی بیرون رفتن را نداشتم. من هم بودم همین کار را می‌کردم؛ خب من برادر یکی از نیروهای اصلی فرقه بودم! مشخص بود نمی‌توانند به این سادگی‌ها رهایم کنند.

روی تخ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.