پارت سی و یکم :

مطیعانه و بدون حرف مثل یه جوجه دنبالش رفتم.

به سمت عمارتی که در سمت راست ساختمون چند طبقهٔ بلندی بود، رفت.

نگاهم و به اون طرف دوختم.

- چرا نمیری اون‌جا؟

- چون به تو ربطی نداره!

پوفی کشیدم، مریض روانی! اصلأ نمی‌شه ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.