توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هشتم
زمان ارسال : ۱۱۳۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
جهانیار با کلافگی میان اتاق قدم میزد و مدام شمارهی شمیم را میگرفت، اما خبری نبود! در اتاق آهسته باز شد و کمند به داخل اتاق سرک کشید؛ متبسم پرسید:
- بیام توو داداش؟
جهانیار ایستاد و دست بر کمر زد. چپ چپ نگاهش کرد و لب به تندی گشود:
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زینب
۲۰ ساله 10رماناتون که انلاینن قشنگه