توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هفتم
زمان ارسال : ۱۱۶۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
طیبه با تأسف سرش را به طرفین تکان داد و گفت:
- دختره ظاهرش فرشته هم که باشه باز من دلم راضی نمیشه آقابزرگ! چطور توو فامیل بگم مادرش شوهر داره، باباش زن داره!
آقابزرگ نفس سنگینی از سینه بیرون داد و سکوت کرد. طیبه بیتفاوت به نارضایتی او، ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
20بیچاره تازه میخاست مادری کنه برا شمیم😔