بی محابا به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت بیست و نهم :
با قدمی که به جلو برداشت، نیمهای از بدنش در تاریکی فرو رفت و نوای ترسناک و بدون ملایمت صداش توی گوشم پیچید: داشتی میگفتی خانم دکتر، ادامه بده...
آب دهنم و قورت دادم اما نتونستم تکون دیگهای بخورم یا اراجیفم و ادامه بدم.
- که داداشت سر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فری
00جوووونز😲😂