توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجم
زمان ارسال : ۱۱۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
جهانیار پلک بر هم گذاشت و نفسش را بیرون داد.
- صبحونه بخورم با هم حرف میزنیم مامان.
سری به طرفین تکان داد و سمت توالت رفت. طیبه از جا برخاست و سمت آشپزخانه رفت. تا آمدن جهانیار، میز صبحانه را برایش آماده کرد. لحظهای بعد، جهانیار برگشت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دنیا
00عالی بود