توپاز آبی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سوم
زمان ارسال : ۱۱۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
نگاه کمند به جهانیار افتاد که پلک روی هم گذاشته و خوابش برده بود. کتاب را بست و کنار تخت گذاشت. آهسته پتو را روی برادرش کشید و پاورچین پاورچین از اتاق بیرون رفت.
***
صدای جلز ولز روغن به گوش میرسید و تینا مشغول آشپزی بود. شمیم روی مبل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سیتا
۲۰ ساله 71من فکر کردم میخواد بگه دختر نیست یا قبلن ازدواج کرده 🙄🙄