زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۹۵۱ روز پیش
در حال بارگذاری پارت هستیم. مشاهده پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Dayana
50الان دارم جمله اون معلمه رو که تو عشق آمازونی آوردی رو درک میکنم وقتی این پارت رو میخوندم با خودم گفتم:«کاش ما آدما گوسفند بودیم» به خدا که اونا شرف دارن به آدمایی که عقل دارن ولی شعور و رحم... نه😭
۳ سال پیشSena
50ی چیزی این قربانیارو از کجا میارن
۳ سال پیشFatemeh
۱۷ ساله 90وایییییی چقدر دردناک بود،آخه چجوری دلشون میاد این کارا رو بکنن؟! حالم از این بی رحمای روانی بهم میخورع💔
۳ سال پیش(ویرگول)(،)
60چقدر وحشتناک 😶
۳ سال پیشK,gh
80تو دنیا آنقدر مشابه این جور آدما هست که حد نداره 😶😖
۳ سال پیشدریا
112این کارا رو ت دارک وب میکنن:،// خدایا چقد ادمات کثیف و وحشی ام! چطو میتونن اینکارا رو بکنن! این ادما از هرچی حیوون و لاشخورع پست ترن!:(💔😔😭
۳ سال پیشZ
111این رمان واقعی نیست ولی این ادما و این اتفاقا واقعیت هستن
۳ سال پیش*♡~دلوان~♡*
190نمیدونم چی بگم؟😢با اینکه این یه رمان و واقعی نیست دلم واسه زن و جنینش سوخت؛میگه قلب داشت😭
۳ سال پیش
مح
00میدزدن