پارت چهل و نهم

زمان ارسال : ۱۲۲۳ روز پیش

نیشخندی زد و گفت:

-جدا؟

به تبعیت از خودش نیشخند زدم:

-جدا!

کوتاه خندید و به در خروجی زل زد و چشماش و گردوند و در اخر به چشمام زل زد.

-با من لج نکن...

دست به سینه با نیشخند گفتم:

-من وقتِ لج کردن با امث ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید