مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت صد و سوم
زمان ارسال : ۹۸۱ روز پیش
شیرین خانوم با لبخند ظرف شیرینی را مقابل ستاره گرفت و لب زد:
- فردا انشالله با هم میریم. درست نیست مادرت دلنگران باشه. خودم میام با پدرت حرف میزنم.
ستاره یک شیرینی نخودی کوچک برداشت و آهسته گفت:
- بابا آره، همیشه داد و قال داره ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فریبا
70یکی به من بگه این رمان چرا عکس شخصیت ها رو نداره ؟ اگه داره من چرا نمی بینم؟ ؟