پارت شصت :

به سرعت اسب را به پیش می‌راندم و نمی‌خواستم لحظه‌ای توقف کنم. شوقم از به دست آوردن سنگ و آزادی پدرم بسیار زیاد بود. نزدیک ظهر با خسته شدن اسب، کنار آبگیری توقف کردم تا آب بنوشد. کندتر از اسب‌های دیگری بود که در گذشته داشتم. هوم به عمد چنین اسبی را ان ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.