مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نود و ششم
زمان ارسال : ۹۸۸ روز پیش
آلما با تأنی لب باز کرد:
- میام؛ ساعت و محل قرار رو برام پیامک کنید.
کامبیز «باشه»ای گفت و تماس را قطع کرد. قلبش انگار از تحمل آن همه غم، سنگین شده و دیگر توی سینه نمیگنجید. با رخوت از روی کاناپه بلند شد و سمت اتاقی رفت که همیشه درب آن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ندا
۲۰ ساله 00رامین کیه؟