پارت نود و دوم :



ترسیده چند سانتی خودم رو عقب کشیدم و همون‌طور که دست‌هام رو سپر می‌کردم تا کفشش توی دهنم فرود نیاد با بدجنسی گفتم: می‌خواستم ببینم، تو نذاشتی که! 

کفشش رو محکم به بازوم کوبوند که صدای آخ من مخلوط شد با صدای قهقه بچه‌ها و نیازم پر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.