طالع دریا به قلم مرجان فریدی
پارت چهل و هفتم
زمان ارسال : ۱۲۲۶ روز پیش
با یاد اوری اون پیرهن پفی صورتی چشمام گرد شد...اها! مثل فیلما واسم لباس فرستاده!؟
چه جنتلمن! با یاد اوری رفتارش تو برج عصبی غریدم:
-گمشه با اون جنتلمنیش.
کلافه وارد پزیرایی شدم پیرهن و کفشا رو برداشتم و لباسام و در اوردم و پیره ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Melika
40رمان عالیه اما پارت خیلی کمه من از شخصیتاش همون میلادو بیشتر دوست دارم