مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت نود :
اخمهام رو گیج توی هم کشیدم و با قیافهی جمع شده لب زدم: همچین کاری نمیکرد؛ داشت بهم میگفت قرمزی.
متعجب از حرفم، هنگ یه تای ابروش رو بالا انداخت و گفت: قرمزی دیگه چیه؟ بابا داشت ابراز علاقه میکرد.
حرصی پشت چشمی براش نازک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دختر پرتقالی
10من دلم میخواد مهدیس بره***قبرستون من بجاش وارد داستان بشم😂😂😂من هامینو میخوااااام