پارت چهل و هفتم :

******

موهایم را که موقع غلت زدن روی صورتم آمده بود کنار زدم و سریع روی پاهایم ایستادم. شمشیرم را محکم گرفتم و اطرافم را از نظر گذراندم. به هر سو که نگاه کردم آبتین را ندیدم. ستون‌های بزرگ تالار، گرداگرد میدانِ تمرین را گرفته بودند. احتمال دادم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.