مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت هشتاد و ششم :
با صدای معراج از حرکت ایستادم.
- کجا داری میری اول صبحی؟ چه خبر شده اینجا؟
گیج به طرفش برگشتم که توی جاش نیم خیز شده بود و با چشمهای نیمه باز و قیافه داغون نگاهم میکرد و گفتم: نمیدونم منم؛ صدای دخترا رو شنیدم گفتم بیام ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هستی
۰۰ ساله 00😂😂😂😂😂😂😂😂عالیییییییییی بود