پارت هشتاد و ششم

زمان ارسال : ۹۹۸ روز پیش

 جو مهمانی سنگین بود و ستاره بیشتر لحظات خودش را در آشپزخانه مشغول می‌کرد. گاه گداری صدای خنده از سالن به گوش می‌رسید که آن هم به خاطر شوخی‌های نیهان و حسام با حامد و الهه بود. ساعتی بعد از شام، سجاد و ریحانه به قصد رفتن از جا برخاستند و ریحانه رو به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید