پارت هشتاد و پنجم

زمان ارسال : ۹۹۹ روز پیش

نیهان سمت ریحانه رفت و آهسته بازویش را گرفت. لب به عطوفت باز کرد:

- خودت رو اینقدر اذیت نکن خانوم سپهری... ان‌شالله درست می‌شه. پاشو بریم بیرون یه آبی به صورتت بزن. ستاره هم آرومتر بشه میاد.

ریحانه با رخوت از جا برخاست و همراه نیهان از ات ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید