مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هشتاد و چهارم
زمان ارسال : ۹۹۹ روز پیش
با رفتن لعیا، حسام سمت اتاق رفت و در را باز کرد. نیهان دکمههای مانتوی کاربنی رنگش را میبست و با لبخند به کت شلوار همرنگ مانتواش که روی تخت گذاشته بود، اشاره کرد:
- بیا این کت شلوار رو بپوش.
حسام دستش را به چارچوب در تکیه داد و لب زد:
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هلن
۲۰ ساله 30به اون عزیزی که گفت سدرا حالت عادی و نداشته و این کار کرده و باید بخشیدش چون پشیمونه بعضی از کار ها قابل بخشایش نیستن قلبی که بشکنه دیگه شکسته