مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هشتاد و سوم
زمان ارسال : ۱۰۰۱ روز پیش
باران بهاری باریدن گرفته و بوی نم خاک و سبزه از پنجرهی باز سالن به داخل قدم گذاشته بود. لعیا مقابل نیهان نشسته و فنجان داغ قهوه میان دستهای سرد از اضطرابش بود. این پا و آن پا داشت تا چطور حرفش را بزند و از رفتن بگوید. از اینکه اصلان برایش خط و نشا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نمیگم?
10سدرا و ستاره اگه بخان آشتی کنن هم سدرا باید بیاد از ستاره معذرت خاهی کنه نه که ستاره بره اونجا تا آشتی کنن این واقعا عادلانه نیست😐😔