پارت سی و نهم :

هول زده و با وحشت، خم شدم و پشت برده‌ها خودم را مخفی کردم. اگر من را می‌دید رحم نمی‌کرد و بلافاصله من را می‌کشت. نفس نفس زدم و نمی‌دانستم چه کنم. صورت خودم را درون گودالِ کوچک آبی نگاه کردم. کمی گِل برداشتم و تند‌تند به سر و صورتم کشیدم. در میان گل و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.