پارت ده :

- خودت که بعضی شب‌ها عین گراز سرت و می‌اندازی پایین میای وسط من و بابات می‌خوابی چی؟ ما حریم خصوصی نداریم؟

لبخند خبیثی زدم و به شکمش اشاره کردم.

- ‌حتماً دارید که این چیز گرد رفته تو شکمت!

دستش رو از روی دیوار برداشت و روی پیشونیش ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.