آکرولیزیانا به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت نهم :
انقدر خسته بودم که خوابم نمیبرد، دوست داشتم چند سال بخوابم اما نهایتاً تا سوت بیداری مامان شیش ساعت بیشتر وقت نداشتم.
آهی کشیدم و پلکهام و روی هم فشار دادم.
با یادآوری دعایی که اون دعانویس تقلبی و عوضی نوشت، پلکهای نیمه بستهام تا آخری ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دلنیا26
10میدونستم بازم واسمون خواب های خوبی دیدی😂😂😂😂😂😂